پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 191748
کل یادداشتها ها : 304
دلم را بر دوشم می گذارم می روم…
باید کمی صبر کنی
تا قیمتی شوم
زیر خاکی شدن وقت می خواهد تو هم…
زمزمه های نامهربانی ات را
آرام تر بگو
یک وقت دیدی
صدایت را
باد نه…
خاک به گوشم رساند…
و دلم ترک خورد
دل است دیگر روی خاک…
زیر خاک نمی شناسد
می شکند…….
در هر 3 ثانیه یکی تو دنیا می میره ...
یک..دو..سه..
الان یکی مرد!!!
یادت باشه یکی از این سه ثانیه ها سهم ماست !!!
پس قبل از اینکه به 3 برسیم قدر نعمت زندگی رو بدونیم
و برای زندگی ابدی توشه بیندوزیم ...
یک ... دو ... سه ...
باید عاشق باشی تا بفهمی :
نگاه سرد یعنی چه ؟!
دست سرد یعنی چه … ؟
حرف سرد یعنی چه!؟
در مقابل دوستت دارم گفتنت ؛
سکوت سرد یعنی چه ؟!
باید عاشق باشی تا بفهمی گرمای حرف و نگاه و دستت ،
وقتی به سرمای او برخورد میکند ؛
چگونه روزگارت بخار میشود !
طوری که دل تــــــو خواست باشم، نشدم
دلخواه دل تــــنــگ خـــــــــــودم هم نشدم
حـــوا تــو بــه خــانــه بـــهشـــتی بــــــرگرد
مـــــــن هـــم مـــتاسفم کـــه آدم نـــشدم..
غصــه نخــور
کنــار آمـده ام بـا نبـودنت . . .
خیلـی که دلـم بگیـرد ، گریـه میکنـم !
روزهـــایــی کـــه مـی بینمت، نفســـــم مــی گیـــــــــرد...
و روزهــــایـــــی کـــــه نیستـــــی، دلـــــــــــــــــم...
اما
تـــــــــــــو بـــــاش...!
تحمـــــل اولـــی آســان تـــر است...
روزی مریدان شیخ را گفتند: دختران ما در امارات خرید و فروش میشوند.
شیخ فرمود: ملالی نیست... شیوخ آنجا برادران مایند و تجارت با آنان حلال.
مریدان گفتند: سن فحشا به دوازده سال رسید.
شیخ فرمود: خیالی نیست... سن تکلیف نه سال است.
مریدان گفتند: فقرا کلیه هاشان تمام شد، قلبها را می فروشند.
شیخ فرمود: اشکالی نیست... فقط ایمانشان را نفروشند.
مریدان گفتند: جوانان غرق اعتیاد و افیون و اکس شده اند.
شیخ فرمود: مادام که در مجالس مختلط لهو و لعب نکنند ملالی نیست.
مریدان گفتند: مردان سه جا کار می کنند و از مردی رفته اند
اما همچنان مقروض و بدهکارند.
شیخ فرمود: هنوز از دوازده شب که به خانه میایند تا اذان صبح زمان کافی
برای نماز شب دارند پس اشکال وارد نیست.
مریدان گفتند: هر روز بر تعداد نوزادان سر راهی افزوده میشود .
شیخ فرمود:بچه های بالای پنج سال را به پرورشگاههای محیطی بفرستید
تا در شیرخوارگاه آمنه جا گشاده گردد.
مریدان گفتند: از سوخت خراب وآلودگی هوا جوانان چپ و راست
سکته می کنند و کودکان سرطان خون گرفته اند.
شیخ فرمود:دنیا را اعتبار نباشد . پشت سر وزارت نفت غیبت نکنید .
مریدان گفتند: مردم از فقر و بدبختی و بی عدالتی افسرده و گریان و نالانند .
شیخ فرمود: مرحبا ! بسیار گریه کنید تا گناهانتان آمرزیده شود . ن
اگاه مریدی سبک عقل از آن پشت عربده زد: وا مصیبتا... وا اسلاما.
در میدان ولیعصر چند تار مو بیرون همی زدندی
شیخ خشمگین شد و کف بر دهان آورد و ناسزا و سقط گفت
و هروله کنان براه افتاد و مریدان خشتکها از پا بکندندی
و بر سر نیزه ها کردندی و زنجیرها و قمه ها و پنجه بوکسها برداشتندی و عربده کشان
برای ارشاد به موقعیت اعزام شدندی..
کلنگ و تیشه ام را آورده ام...
تو بگو کدام کوه؟!؟
فقط کمی شیرین باش...
سلامی کن....!
به خداحافظیت قسم دلم برایت تنگ شده!...
میگن عاشق بیقراره،همیشه چشم انتظاره
برای چشای عاشق گریه کردن افتخاره!
میگن عاشق دل شکسته ست،زبونش همیشه بسته ست
میگن عاشقا همیشه کشتی شون به گل نشسته ست
آرزوهاشون قشنگه ،دلهاشون صاف و یه رنگه
نمیدونند چرا دنیا داره با اونا میجنگه
میگن عاشقا نجیبند تو رفاقت بی رقیبند