سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقانه ها
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مهدی حق شناس[191]
 

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش

   نویسندگان وبلاگ -گروهی
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 27
کل بازدید : 191705
کل یادداشتها ها : 304

نوشته شده در تاریخ 92/10/29 ساعت 11:27 ع توسط مهدی حق شناس





 

دلم که میگیرد میروم پای حوض و به اشک دیده وضوی عشق میگیرم

 

 

روی ایوان سجاده را پهن میکنم اما اینبار با روحم به دیدارت می آیم

 

 

جسم خاکیم را ترک میگویم و چشم دل به آسمانت میسپارم

 

 

خورشید مثل همیشهدرخشان است و میخواهد چشمانم را کور کند

 

 

اما نمیداند محافظ این چشمان تویی و با یک ابر جلوی درخشش او را میگیری

 

 

تا به یاد بسپارد جایی که خدا هست هیچ برتری نیست

 

 

 

نگاهم هنوز خیس اشک است و تو باز دست نوازشگرت را بر سرم میکشی

 

اما بغض امانم نمیدهد و من باز در آغوش تو غرق میشوم

 

میدانی خسته ام!!!

 

و باز با مهر همیشگی ات دست بر زخمان پاهای خسته ام میکشی

 

 

 و انگار جادو میکند دستهایت،تمام زخم ها از بین میرود

 

 

اما هنوز چشمانم خیس اشک است!!!

 

 

آرام و قرار ندارم و میپرسی:ای نازنین من تو را چه شده این گونه بی تابی؟

 

 

و من آرام تکه های خورد شده قلبم را نشانت میدهم

 

 

و اشک هایم انگار قلب مرا غسل تعمید میدهند

 

و دست بر شکسته های قلبم میکشی و من باز نا آرام سر در گریبان میشوم 

 

و پناه میبرم به آغوش مهربانت...

 

 

نوازشم میکنی و تیرهای فرو رفته در قلبم را در می آوری و 

 

با مهربانیت دوباره قلب مرا پیوند میزنی و میگویی:

 

 

نازنین فرزندم....

 

 

این هم از قلب تو...

 

 

تو خوب میدانی من خریدار تمام نازهای توام

 

 

حال بگو چرا هنوز هم اشک میریزی؟؟؟

 

 

چشمان غمبارم را به چشمانت میدوزم و میگویم خدایا

 

 

دیگر هیچ نمیخواهم مرا در آغوشت نگه دار همین

 

 

و تو باز مرا هر چه محکم تر در آغوش میگیری و میگویی،

 

 

فرزندم همیشه در آغوش منی حال کمی استراحت کن 

 

 

و من چشمانم را در آغوش خدامیبندم

 

  








  پیام رسان 
+ راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . . تو فقط برای منی !

+ سلام به زودی ادرس وب لاگم تغییر می کند دوستان برای همراهی من به ان بروید

+ سلام چرا محدویت دارم در امکانتات وبلاگم

+ شبتون خوش بای

+ برای بار اول با انگشتم زدم توی چشم دشمن<a http://upload7.ir/images/36805737836914191203.jpg

+ گلهای بهشت سایبانت / یک دسته ستاره ارمغانت یک باغ از گلهای نرگس / تقدیم وجود مهربانت.

+ سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم درد است مرا ، کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم

+ سلام یکبار بیا به وبم اگه خوب بود کامنت بگذار واگه بد بود بازهم بگذار منتظر حضور پوررنگ شما دروبم هستم

+ یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی

+ توی زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی می مونن، از بودن با اونا لذت می بری، ولی باهاشون به جایی نمی رسی




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ