پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 33
کل بازدید : 191785
کل یادداشتها ها : 304
چند نمونه از کارهای مفیدی که دختران ایرانی در دبیرستان ها انجام می دهند را می بینیم :
بعضی از دختران علاقه خاصی به موتور و موتورسواری دارند به طوری که به یاماهای سرایدار مدرسه نیز رحم نمی کنند و کارهایی که پسران در خیابان انجام می دهند را با موتور این پیرمرد تمرین می کنند:
در حالی که گروهی دیگر از دختران علاقه ای به موتور سواری نداشته آنها از موتور می ترسند و علاقه خاصی به سوار شدن ماشین های شاسی بلند و چند صد میلیونی دارند ولی با توجه به کمبود امکانات فعلا ژست گرفتن را با وسیله زیر تمرین می کنند :
اما گروهی نیز هستند که جزو گروه های بالا قرار نمی گیرند ,این گروه سخت مشغول کار می باشد و حتی از زمان زنگ تفریح خود نیز می گذرد و به کار مشغول می شود
بله !! بازدید کننده عزیز اینانند آینده سازان این مرز و بوم