سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقانه ها
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مهدی حق شناس[191]
 

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش

   نویسندگان وبلاگ -گروهی
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 33
کل بازدید : 191784
کل یادداشتها ها : 304

نوشته شده در تاریخ 92/2/5 ساعت 1:49 ع توسط parisa ghasemi


روزی مریدان شیخ را گفتند: دختران ما در امارات خرید و فروش می‌شوند.

شیخ فرمود: ملالی نیست... شیوخ آنجا برادران مایند و تجارت با آنان حلال.

مریدان گفتند: سن فحشا به دوازده سال رسید.

 شیخ فرمود: خیالی نیست... سن تکلیف نه سال است.

 مریدان گفتند: فقرا کلیه هاشان تمام شد، قلب‌ها را می فروشند.

شیخ فرمود: اشکالی نیست... فقط ایمانشان را نفروشند.  

مریدان گفتند: جوانان غرق اعتیاد و افیون و اکس شده اند.  

شیخ فرمود: مادام که در مجالس مختلط لهو و لعب نکنند ملالی نیست.

 مریدان گفتند: مردان سه جا کار می کنند و از مردی رفته اند

 اما همچنان مقروض و بدهکارند.

 شیخ فرمود: هنوز از دوازده شب که به خانه میایند تا اذان صبح زمان کافی

برای نماز شب دارند پس اشکال وارد نیست.

 مریدان گفتند: هر روز بر تعداد نوزادان سر راهی افزوده میشود .

شیخ فرمود:بچه های بالای پنج سال را به پرورشگاههای محیطی بفرستید

  تا در شیرخوارگاه آمنه جا گشاده گردد.

 مریدان گفتند: از سوخت خراب وآلودگی هوا جوانان چپ و راست  

سکته می کنند و کودکان سرطان خون گرفته اند.

شیخ فرمود:دنیا را اعتبار نباشد . پشت سر وزارت نفت غیبت نکنید .  

مریدان گفتند: مردم از فقر و بدبختی و بی عدالتی افسرده و گریان و نالانند .  

شیخ فرمود: مرحبا ! بسیار گریه کنید تا گناهانتان آمرزیده شود .  ن

اگاه مریدی سبک عقل از آن پشت عربده زد: وا مصیبتا... وا اسلاما.

در میدان ولیعصر چند تار مو بیرون همی زدندی  

شیخ خشمگین شد و کف بر دهان آورد و ناسزا و سقط گفت

و هروله کنان براه  افتاد و مریدان خشتکها از پا بکندندی

و بر سر نیزه ها کردندی و زنجیرها و  قمه ها و پنجه بوکسها برداشتندی و عربده کشان

  برای ارشاد به موقعیت اعزام شدندی..







  پیام رسان 
+ راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . . تو فقط برای منی !

+ سلام به زودی ادرس وب لاگم تغییر می کند دوستان برای همراهی من به ان بروید

+ سلام چرا محدویت دارم در امکانتات وبلاگم

+ شبتون خوش بای

+ برای بار اول با انگشتم زدم توی چشم دشمن<a http://upload7.ir/images/36805737836914191203.jpg

+ گلهای بهشت سایبانت / یک دسته ستاره ارمغانت یک باغ از گلهای نرگس / تقدیم وجود مهربانت.

+ سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم درد است مرا ، کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم

+ سلام یکبار بیا به وبم اگه خوب بود کامنت بگذار واگه بد بود بازهم بگذار منتظر حضور پوررنگ شما دروبم هستم

+ یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی

+ توی زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی می مونن، از بودن با اونا لذت می بری، ولی باهاشون به جایی نمی رسی




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ