پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش
بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 27
کل بازدید : 191702
کل یادداشتها ها : 304
ته دیگه طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم دو نفر سرمون دعوا کنند !
شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه !!
ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه !
قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم !
لاک پشتم نشدیم گشت ارشاد نتونه به لاکمون گیر بده !
خربزه هم نشدیم هر کی می خورتمون پای لرزمون هم بشینه !
موبایل هم نشدیم ، روزی هزار بار نگامون کنن !
پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن !
دریاچه ارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن !
آهنگ هم نشدیم ، دو نفر بهمون گوش کن !
مانیتور هم نشدیم ازمون چشم بر ندارن !
شریعتی صبح تا شب سیگار میکشید همه میگفتن: بابا از فکرشههه ، شریعتییییییی ، از روشنفکریشهههههه ، حالا میری مغازه کبریت واسه خونه بخری همه میگن سیگاری بدبخت ، شریعتی هم نشدیم لاقل هر کار میکنیم بگن این میفهمه چیکار میکنه !
به استاد میگم استاد شما که 9 دادی حالا این یه نمره هم بده دیگههههههههه ، یک نگاه عاقل اندر دیوانه کرد دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون پسرم ، استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم !
کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کلمون بکشن...!
کلاه هم نشدیم ملت رو سرگرم کنیم !
ای خدااااااا! بختک هم نشدیم بیفتیم رو ملت !
تام و جری هم نشدیم زندگیمون سرتاسر هیجان باشه !