سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقانه ها
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مهدی حق شناس[191]
 

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش

   نویسندگان وبلاگ -گروهی
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 77
بازدید دیروز : 469
کل بازدید : 192587
کل یادداشتها ها : 304

نوشته شده در تاریخ 92/1/17 ساعت 12:25 ع توسط مهدی حق شناس


پیش از ازدواج حتما بخوانید!
     

 


 

حق دارم عاشقش باشم؟

آیا می شود در مرحله شناخت پیش از ازدواج عاشق کسی شویم؟ برای آن که پاسخ این پرسش را خودتان کشف کنید، مثالی در این زمینه می زنیم. تا به حال برایتان پیش آمده است که از لباس یا کفشی پشت ویترین فروشگاهی خوشتان بیاید؟ منظورمان البته یک علاقه معمولی نیست منظورمان مجذوب شدن است یعنی وقتی که به ویترین مغازه ای می چسبید و می گویید «یا این یا هیچی!»

این طور وقت ها اگر دوست یا آشنایی همراه تان باشد شاید با شما هم عقیده شود که آنچه شما پسندیده اید بهترین و بی نظیرترین جنس مغازه است و بنابراین ترغیب تان می کند که بخریدش، اما این امکان هم وجود دارد که بگوید «نه! آنقدر خوشت آمده که حواست نیست این جنس اشکال دارد... چرا چشمت را باز نمی کنی...».

برخورد اول این است که بگویید «درست می گویی. آنقدر خوشم آمده بود که به اشکالاتش توجه نمی کردم...» شاید هم ذوق زده تر از آن باشید که بخواهید به حرف های همراهتان توجهی کنید و پاسخ بدهید «به هر حال از این خوشم آمده... تو اشتباه می کنی... آنقدرها هم اشکالاتش بزرگ نیست.»

آن وقت اگر او تلاش کند اشکالات لباسی را که انتخاب کرده اید بگوید شما هم سعی می کنید او را از هر راهی که شده قانع کنید مثلا او می گوید: «این لباس شور می رود» شما می گویید: «اشکالی ندارد. جای کوتاه تر شدن دارد...»

او می گوید: «رنگ پس می دهد» شما لبخند می زنید: «اتفاقا کمرنگ تر هم بشود قشنگ است.» او می گوید: «دوختش افتضاح است... ناشیانه دوخته شده...» شما پاسخ می دهید: «خیاطش کمی بی دقتی کرده، اما قابل چشمپوشی است» او می گوید: «پاره است!» شما می غرید: «لباس پاره اصلا مد است» می گوید: «دو سایز برایت کوچک است» با بغض می گویید: «خب رژیم می گیرم!»

خلاصه این که آنقدر دلیل می آورید تا دست آخر طرف مقابل از رو برود و تسلیم شود. همین که لباس را می خرید و به خانه می آیید و پرو می کنیدش پشیمان می شوید. آه می کشید، به خودتان لعنت می فرستید و می گویید کور بودی که انتخابش کردی.

پاسخ پرسش تان را درباره این که آیا عاشقی می تواند در شناخت پیش از ازدواج تاثیری داشته باشد یا نه، گرفتید؟ می پرسید چرا علاقه مند شدن به طرف مقابل را با خرید لباس مقایسه کرده ایم ؟ می گویید ازدواج مساله مهم تری است و قابل مقایسه با خرید نیست؟

حرف هایتان کاملا درست است بنابراین اگر شما برای خرید یک لباس نیاز به چشم های باز دارید، چگونه ممکن است برای ازدواج، که قرار است یک عمر طول بکشد، به چشم های باز نیاز نداشته باشید. عشق آدم ها را کور می کند. وقتی چشم هایتان را روی جقیقت وجودی یک نفر به علت علاقه به او می بندید دیگر متوجه اشکالاتش نخواهید شد و همه آنها را پذیرا خواهید بود.



نگفتنی ها

همه اتکای تان نباید بر پرسش و پاسخ باشد و شناخت فقط بر این اساس به دست نمی آید یعنی بخشی از آگاهی ما نسبت به دیگری، بر اساس رفتارهای اوست و چه بسا میان پاسخ های طرف مقابل و رفتارش از زمین تا آسمان فرق باشد.

برای نمونه ممکن است کسی در پاسخ به این که «آیا شما فرد خشونت طلبی هستید؟» بگوید: «هرگز. من بشدت آرام و ملایم هستم.» اما در عوض، در رفتارش نشان دهد که پرخاشگر است مثلا هر بار که با هم بیرون می روید یا با دیگران کتک کاری می کند یا به اشیا آسیب می زند که همه اینها گویای پرخاشگر بودن اوست.

بر این اساس بهتر است طرف مقابل را از نظر ویژگی های رفتاری نیز بسنجید و حتی امکان دارد در این مرحله چهره واقعی او را ببینید و دریابید که برای ازدواج مناسب نیست. می پرسید مثلا چه نوع افرادی ممکن است برای ازدواج مناسب نباشند:



-قانون شکن ها:


آنها افراد خطرناکی هستند. چگونه می توانید مطمئن باشید کسی که به قوانین جامعه اش پایبند نیست به عهدش با شما وفادار بماند؟



-پرخاشگرها:


آنها غیرقابل تحمل هستند. آیا می توانید زندگی را تاب بیاورید که در آن شریک تان هر بار چیزی باب طبعش نیست دست روی شما بلند کند یا با حرف های ناجور شما را بیازارد یا خشمش را بر سر اشیای اطراف تان خالی کند و با این روش مضطرب تان کند؟



-وسواسی ها:

این گروه را باید دریابید. نمی شود با اطمینان به این پرسش پاسخ داد که آیا واقعا ممکن است با یک وسواسی زندگی سعادتمندانه داشت یا نه.

شاید اگر کسی ماهیت وسواس را کاملا درک کند و شناخت دقیقی از آن به دست بیاورد، بتواند تحمل کند که شریک زندگی اش رفتارهای وسواسی از خودش بروز بدهد، مثلا می پذیرد که طرف مقابل ده ها بار یک برخورد ساده را با دیگری مرور کند و از همسرش هم بپرسد که آیا رفتارش درست بوده یا آیا فلانی منظوری داشته است؟ یا بپذیرد که طرف مقابل 15 - 10 بار دستش را در هر دفعه دستشویی رفتن آب بکشد یا حتی هر بار که دستشویی می رود یک بار هم دوش بگیرد یا بپذیرد که همسرش، هر وقت می خواهد جایی بنشیند آنجا را دستمال بکشد و... .



-عصبی ها:

سر هر مساله پیش پا افتاده ای از کوره در می روند. فکرش را بکنید کسی که سر قیمت کالایی شروع به هوار زدن و ابراز نارضایتی می کند، در برابر چالش های بزرگ زندگی چگونه رفتار خواهد کرد ؟



-خسیس ها:

آیا وقتی با او هستید پرداخت هزینه های خوراکی ها و رفت و آمدتان را قبول می کند ؟ اگر پاسخ تان منفی است و می خواهید حتما او را انتخاب کنید، دست کم فکری به حال تامین خرج و مخارج زندگی تان از منبعی بجز جیب او داشته باشید.



- دروغگوها:


در هیچ لحظه ای، از موقعیت واقعی تان در زندگی مطمئن نیستید چون نمی دانید او برای حفظ منافعش در حال دروغ گفتن به شماست یا واقعیت را به زبان می آورد. برای او این مهم است که منافعش، به حقیقت نزدیک تر باشد یا دروغ.

علاوه بر اینها، مجموعه ای از ویژگی های ناخوشایند دیگر نیز وجود دارد که گرچه شاید بر اساس آمارها، جزو اصلی ترین ویژگی های بدی که باعث طلاق می شود، نباشد اما ممکن است بر اساس ساختار شخصیتی شما برایتان اهمیت ویژه ای داشته باشد.

برای مثال اگر شما فردی هستید که سر وضع تان برایتان بشدت مهم است، بدلباسی طرف مقابل دنیای تان را تیره و تار می کند. در حالی که اگر نوع لباس پوشیدن خودتان برایتان مهم نباشد، بد لباسی همسر آینده تان هم گرچه به چشم تان می آید، اما آنقدر مهم نیست که گمان کنید نمی توانید با او زیر یک سقف زندگی کنید.



بعدا به او علاقه مند می شوم


حتی بر اساس احادیث اسلامی، دو نفری که قصد دارند با هم ازدواج کنند حق دارند پیش از ازدواج به هم نگاه کنند البته به شرطی که این نگاه برای لذت جویی نباشد و برای ازدواج لازم باشد. به هیچ وجه در مرحله آشنایی، قرار نیست دلبسته طرف مقابل شوید بلکه شما در حال آزمون گرفتن از او هستید و می خواهید بفهمید آیا او لیاقت زندگی مشترک با شما را دارد؟ آیا ویژگی های اخلاقی اش با شما جور است؟ و... .

اما دقت داشته باشید که اگر گفتیم دلبسته نشوید معنایش این نیست که اصلا به جنبه های جسمی ارتباط با او فکر نکنید. اگر بخواهیم رک و بی پرده حرف بزنیم منظورمان این است که وقتی ویژگی های روانی فردی را پسندیدید به او نگاه کنید و از خود بپرسید: «آیا من ظاهر این فرد و ویژگی های جسمی اش را برای برقراری ارتباط زناشویی می پسندم ؟»

شاید به نظر شما این پیشنهاد ما گستاخانه باشد، اما باید باور کنید که شمار زیادی از زوج هایی که به روان شناس ها مراجعه می کنند از ظاهر یکدیگر نیز در ارتباط زناشویی ناراضی اند.



چی بپرسم ؟


حدود یک ماه پیش خانواده های سیما و رضا به آنها اجازه دادند یکدیگر را هفته ای یک بار در پارک ببینند و با هم در گفت وگویی یک ساعته، بیشتر آشنا شوند تا بفهمند که آیا ویژگی های اخلاقی آنها برای هم مناسب است یا نه.

مشکل سیما و رضا اما مثل بیشتر زوج ها این است که آنها نمی دانند در فرصتی که برایشان در نظر گرفته شده است چه نوع مسائلی را از هم بپرسند که شمایی کلی از شیوه زندگی یکدیگر را درک کنند.

به همین خاطر مسائلی را می پرسند که اهمیتی ندارد و فقط باعث وقت گذرانی می شود. مثلا رضا می پــــــرسد: «شما از چه رنگی بیشتر خوش تان می آید؟» سیما می گوید: «قول می دهید هیچ وقت به من بی احترامی نکنید؟» و باز رضا می پرسد: «شما از این پارک خوش تان می آید یا برویم یک پارک دیگر حرف بزنیم؟» و سیما با ناز می گوید: «فرمودید چه غذایی بیشتر دوست دارید؟»

می خواهید بدانید کدام دسته از پرسش ها واقعا سرنوشت ساز است و حتما باید آنها را از طرف مقابل بپرسید:


1.درباره هدفش از ازدواج سوال کنید ؟

 

2.حتما باید بدانید که آیا ازدواجش به میل خودش است یا به اصرار خانواده و دوستان قصد ازدواج کرده است؟

 

3.از معیارش را برای انتخاب همسر مطلع شوید و سپس بپرسید که چرا شما را انتخاب کرده است ؟

 

4.او پس از ازدواج چه توقعاتی از شما خواهد داشت ؟

 

5.وضع شغلی اش چیست؟

 

6.وضع شغلی شما پس از ازدواج چگونه خواهد بود؟

 

7.اگر پسر است از او سوال کنید آیا به سربازی رفته است ؟

 

8.تا چه حد استقلال مالی دارد و آیا هم اکنون توانایی اداره کردن یک زندگی مستقل را دارد؟

 

9.درآمد متوسطش چقدر است ؟

 

10.باورهای دینی اش در چه حدی است و تا چه اندازه به مسائل مذهبی پایبند است؟

 

11.چه میزان تحصیل کرده است؟

 

12.آیا خانواده او نیز با ازدواج شما موافق هستند ؟

 

13.درباره خانواده اش بیشتر توضیح بخواهید مثلا تحصیلات و شغل پدر و مادرش چیست، چند خواهر و برادر دارد و چگونه زندگی می کنند؟

 

14.تا چه حد به تساوی حقوق زن و مرد اعتقاد دارد ؟

 

15.مایل است پس از ازدواج کجا زندگی کند ؟

 

16. 1 تفریحاتش چیست ؟ باید دقیقا برایتان توضیح بدهد که یک روز تعطیل را چگونه می گذراند.

 

17.آیا او بیماری خاصی دارد یا داروی خاصی مصرف می کند ؟

 

18.آیا سیگار می کشد؟

 

19.آیا از زندگی مشترک انتظار صاحب فرزند شدن هم دارد؟

 

20.چند بچه می خواهد ؟

 

21.باید در پرسش های تان این نکته را حتما مطرح کنید که به طور کلی برنامه اش برای آینده چیست و می خواهد چه کند ؟ برای مثال آیا قصد دارد به خارج از کشور سفر کند یا شغلش را تغییر دهد یا ادامه تحصیل دهد؟

 

22.آیا او پیش تر ازدواج کرده است؟

 

23.مهم است که بپرسید او تا چه حد به مشارکت در امور خانه معتقد است.

 

24.به او بگویید همین حالا ده ویژگی بد و ده ویژگی خوب خودش را نام ببرد.

 

25.از او بخواهید توضیح دهد که تا چه حد به رفت و آمد با دیگران مثلا خانواده های مان و دوستان اعتقاد دارد؟

 

26.نظرش را درباره مهریه و شروط ضمن عقد سوال کنید.

 

27.برنامه های آینده تان را برای او شرح دهید و سپس بپرسید آیا با ادامه این برنامه ها موافق است و با شما برای به سرانجام رسیدنشان همکاری می کند؟







  پیام رسان 
+ راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . . تو فقط برای منی !

+ سلام به زودی ادرس وب لاگم تغییر می کند دوستان برای همراهی من به ان بروید

+ سلام چرا محدویت دارم در امکانتات وبلاگم

+ شبتون خوش بای

+ برای بار اول با انگشتم زدم توی چشم دشمن<a http://upload7.ir/images/36805737836914191203.jpg

+ گلهای بهشت سایبانت / یک دسته ستاره ارمغانت یک باغ از گلهای نرگس / تقدیم وجود مهربانت.

+ سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم درد است مرا ، کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم

+ سلام یکبار بیا به وبم اگه خوب بود کامنت بگذار واگه بد بود بازهم بگذار منتظر حضور پوررنگ شما دروبم هستم

+ یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی

+ توی زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی می مونن، از بودن با اونا لذت می بری، ولی باهاشون به جایی نمی رسی




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ