پيام
+
[death]
نشسته بود داشت تلويزيون ميديد که يهو مرگ اومد پيشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …
مرده يه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بيخيال ما بشو بذار واسه بعدا …
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چي طبق برنامست.طبق ليست من الان نوبت توئه
مرده گفت : حداقل بذار يه شربت بيارم خستگيت در بره بعد جونمو بگير …
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بياره…
براي ديدن ادمه داستان به وبلاگم برويند
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
فهرست برترین کاربران از نظر بیشترین پیام های منتخب شده از سوی دبیران مجله پارسی نامه.
30 رتبه برگزیده
بیشتر
برچسب های پرکاربرد